آخرین نماز در حلب - زندگی نامه و خاطرات جوان مؤمن انقلابی ، مدافع حرم ، پاسدار شهید عباس دانشگر آخرین نماز در حلب - زندگی نامه و خاطرات جوان مؤمن انقلابی ، مدافع حرم ، پاسدار شهید عباس دانشگر

صفحات کتاب : 168

ضمانت بهترین قیمت

فروشنده:‌ مهربان کتاب

22000 تومان
18700.0 تومان 15%

آخرین نماز در حلب - زندگی نامه و خاطرات جوان مؤمن انقلابی ، مدافع حرم ، پاسدار شهید عباس دانشگر آخرین نماز در حلب - زندگی نامه و خاطرات جوان مؤمن انقلابی ، مدافع حرم ، پاسدار شهید عباس دانشگر

دو ماهی می‌شد که عباس به دانشگاه امام حسین (علیه السلام) رفته بود؛ با خودم گفتم: عباس تا زمانی که در سمنان بود نمازهایش را اول وقت می‌خواند. برای اینکه مطمئن بشم نمازش اول وقت می‌خونه. یک پیامک برای او فرستادم و نوشتم اذان و اقامه در نماز مستحب است! راستی می‌دانی در هر شبانه روز چند بار کلمه حی (بشتاب) را تکرار می‌کنیم؟! عباس در جواب نوشت: «60 بار! من منظورت را فهمیدم؛ خیالت جمع باشه!» راوی: پدر شهید کارکنید؛ نماز شب بخوانید. از زمانیکه عباس شهید شده بود با خود می‌گفتم می‌شود عباس را در خواب ببینم و به او بگویم تو چگونه به این مقام رسیدی؟! روزها و شب‌ها گذشت، بعد از مدتی یک شب او را در خواب دیدم؛ خوشحال و خندان بود، گفتم عباس جان! من چه کار کنم که رحمت و لطف الهی خداوند شامل حال من بشود؟ عباس سه بار گفت: «کار کنید، کار کنید، کار کنید...» بعد گفت: «اگر می‌خواهید از لذت معنوی بهره‌مند شوید، نماز شب بخوانید.» (الف- موقع- هم‌رزم شهید) اذان به وقت حلب بعد از دو هفته از شهادتش ، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم. در نیمه‌های شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم. دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نه! متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛ وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساک کنار اتاق است. سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد... روی صفحه نوشته بود: «اذان به وقت حلب»